بعد از آن طاووس آمر زرنگار نقش پرش صد چه بلکه صدهزار
چون عروسی جلوه کردن ساز کرد هر پر او جلوه ای آغاز کرد
گفت تا نقاش غیبم نقش بست چینیان را شد قلم انگشت دست
گرچه من جبریل مرغانم ولیک رفت بر من از قثا کاری نه نیک
یارشد با من یک جا مار زشت تا بیفتادم به خواری از بهشت
چون بدل کردند خلوت جای من تخت بند پای من شد پای تخت
قصد آن دارم کزین تاریک جای رهبری باشد به خلدم رهنمای
من آن مردم که در سلطان رسم بس بود اینم که در دربان رسم
کی بود سیمرغ را پروای من بس بود فردوس عالی جان من
من ندارم در جهان کاری دگر تا بهشتم ره دهد بار دگر
بعد نوبت طاووس شد که با پرهای زرنگار،که هر پرش جلوه ی زیبایی مانند عروس داشت شروع به صحبت کند.
اوگفت:زیبایی نقش های روی پرهایم آنچنان خیره کننده است که نقاشان چینی با دیدن این نقوش قادر به نقاشی نبودند.
(نقاشان چینی در ظریفکاری در نقش معروف هستند) آنها چنان حیرت کرده بودندکه قادر به ادامه کار نشدند.
من جبرِِل پرندگان بودم ومقرب خداوند ونگهبان در بهشت،ولی یک حادثه وناجوانمردیبرای من اتفاق افتاد.
ماری با من طرح دوستی ریخت ومرا گمراه کرد وارد بهشت شد،من به جرم همدستی با مار از نگهبانی بهشت رانده شدم وبه این دنیا آمدم.از آن پس قادر به پرواز هم نیستم .
من هدفم داشتن راهنمای برای بازگشت به آستانه بهشت است وهیچ خواسته دیگری ندارم.
وخواستار دیدار سیمرغ نیستم.
*طاووس به دلیل زیبایی دچار غرور شده بود واز شکوه سیمرغ فارغ آمد.
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.